اگر در ادیان گذشته، حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله به عنوان منجی مطرح شده، پس وجود حضرت مهدی علیهالسلام چه ضرورتی دارد؟
در ابتدا باید به این نکته توجه کرد که تورات و انجیل فعلی، مجموعهای از کتابهایی است که به وسیله یاران حضرت موسی علیهالسلام و حضرت عیسی علیهالسلام به وجود آمده و در عین حال، شک نیست که قسمتی از تعلیمات انبیا و محتوای کتابهای آسمانی، در ضمن گفتههای پیروانشان به این کتابها انتقال یافته است؛1 پس آن چه در کتابهای ادیان فعلی وجود دارد، وحی آسمانی نیست تا اعتبار و حجیت داشته باشد.
با توجه به این نکته، باید گفت که آن چه از قرآن درباره بشارتهای کتابهای قبلی و اصلی - تحریف نشده - استفاده میشود و آن چه هم از لابهلای انجیل و تورات فعلی استفاده میشود، این است که بشارت به آمدن پیغمبری به نام «محمد و احمد» صلیاللهعلیهوآله دادهاند؛ نه منجی که تمام بشریت را نجات دهد و عدالت را فراگیر و جهانی نماید که در ذیل به این مطلب اشاره میشود:
موضوعی که همیشه درباره مهدی موعود علیه السلام مورد سئوال قرار می گیرد
طول عمر ایشان است !
موضوعی که همیشه درباره مهدی موعود علیه السلام مورد سئوال قرار می گیرد ، طول عمر ایشان است . حال می خواهیم بدانیم ، طول عمر، از نظر دلایل عقلی، قوانین زیست شناسی ، تجربه بشری ، واقعیات تاریخی و قوانین طبیعی چگونه است ؟
زیست شناسان می گویند : عمر بشر اندازه و حد ثابتی ندارد . در طبیعت همه گونه عمر بوده است و ممکن است، باشد. دانشمند آلمانی می گوید :
" مرگ لازمه قوانین طبیعی نیست و در عالم طبیعت، از عمر ابد گرفته تا عمر یک لحظه ای همه نوعش هست. آنچه طبیعی وفطری است، عمر جاودانگی و ابدی است . بنابراین ، افسانه عمر نهصد و شصت و نه ساله متوشلح ، نه مردود عقل است و نه مردود علم . در همین دوره ما، میزان طول عمر بالا رفته است و دلیلی ندارد که ازاین بالاتر هم نرود و یک روزنیاید که بشر به عمر نهصد ساله برسد ".
تایید طول عمر از نظر علم جدید تا جایی است که در این دوره اخیر ، درصدد برآمده اند تا حد و مرز را از زندگی انسان بردارند و با پیدا کردن راه سالم نگاه داشتن سلولهای بدن، بر طول عمر انسان بیافزایند و عده ای پا فراتر نهاده و در راه تحصیل عمر جاودانی به کوشش افتاده اند .
قوانین و نوامیس طبیعت نیز، بطلان طول عمر را به اثبات نمی رساند . علمای منطق می گویند : "استقرای ناقص نمی تواند دلیل حکم کلی گردد." به عنوان مثال : اگر ما در محیط زندگی خود درختانی دیده ایم که تلقیح آنها ، در اثر عوامل خارجی نبوده است، به صرف این، نمی توانیم بگوییم همه درختان جهان اینگونه اند : زیرا یک یک درختان همه جای جهان را ندیده ایم.
قوانین طبیعی دو نوع است :
الف- قوانین عام و ظاهر که قانونهایی هستند که در همه یا بیشتر افراد صنفی که قانون در آن یافت می شود، جاری است.
ب- قوانین خاص و مخفی که قوانینی است که در بعضی افراد، در بعضی شرایط ، یافت می شود. مثلا اختلاف در قوه بینایی، قوه شنوایی، نیروی حافظه و غیره ثابت می کند که ممکن است ، در طبیعت ، بر خلاف آنچه متعارف است، چیزهایی به وقوع برسد که استثناء باشند. برگرفته از سایت طاووس بهشت ادامه مطلب...
درمنابع و مصادر روایى و حدیثى شیعه همچون کتاب ارزشمند کافى، کتاب الغیبة طوسى و نعمانى و . . . روایات بسیارى وجود دارد که امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ در موقعیتها و مناسبتهاى گوناگونى در مورد حضرت مهدى ـ علیه السلام ـ سخنانى بیان فرموده اند و این نشانگر اهمیّت و حساسیت این مطلب از دیدگاه آنان است.
و اگر در برخى روایات به طور سربسته این مطلب بیان شده است این بخاطر شرایط و محدودیت هاى آن زمان مى باشد بگونه اى که به عدّه اى از آن بزرگواران اجازه نمى دادند تا این اصل عقیدتى، اجتماعى و دینى را بصورت روشن ترى بیان کنند.
در این باره به شاخه گلى از بوستان گفتار رسول خدا ـ صلى الله علیه و آله ـ و دیگر معصومان ـ علیهم السلامـ اشاره مى کنیم:
پیامبر ـ صلّى اللّه علیه وآله
1ـ قال رسول اللّه صلّى اللّه علیه وآله: المهدی علیه السلام ـ من ولدی اسمه اسمی وکنیته کنیتی أشبه النّاس بی خلقاً وخلقاً تکون له غیبة وحیرة تضل فیه الأُمم ثمّ یقبل کالشهاب الثاقب فیملأها عدلاً وقسطاً کما ملئت ظلماً وجورا)1).
رسول خدا فرمودند: مهدى ـ علیه السلام ـ از فرزندان من است اسمش اسم من است و کنیه اش کنیه ى من، از نظر اخلاق و خلقت از همه مردم به من شبیه تر است. براى او غیبت و حیرتى است که امّتهایى در آن دوران گمراه مى شوند سپس ظاهر مى شود همچون شهابى که روشنایى مى دهد و بسرعت حرکت مى کند و زمین را از عدل و قسط پر مى کند بعد از آن که از ظلم و جور پر شده باشد .
2ـ و عن أبی عبد اللّه علیه السلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه علیه وآله: طوبى لمن أدرک قائم أهل بیتی وهو مقتد به قبل قیامه یأتمّ به وبأئمة الهدى من قبله ویبرئ الى اللّه من عدوّهم أُولئک رفقایی وأکرم أُمّتی علیّ(2)
پیغمبر اکرم ـ صلّى اللّه علیه وآله ـ فرمود: خوشا بحال کسى که قائم اهل بیت مرا درک کند و به او اقتدا کند قبل از قیامش، پیرو او و تابع ائمه ى هدایت قبل از او باشد و از دشمنان ایشان به سوى خدا پناه آورد ایشان رفیقان من هستند و گرامیترین افراد امّت، نزد من مى باشند.
حضرت امیر مؤمنان على (علیه السلام)
حضرت مولى الموحدین على بن ابى طالب (علیه الصلاة والسلام) ضمن خطبه اى در ستایش پیامبر ـ صلّى اللّه علیه وآله ـ فرمودند:
1ـ فنحن أنوار السموات والأرض وسفن النجاة وفینا مکنون العلم وإلینا مصیر الأُمور وبمهدّینا تقطع الحجج فهو خاتم الأئمة ومنقذ الأُمّة ومنتهى النور وغامض السرّ، فلیهنأ من استمسک بعروتنا وحشر على محبّتنا(3).
ما نورهاى آسمان و زمین و کشتیهاى نجات هستیم. دانش، در ما نهان است و ما گنجینه ى آنیم و سرانجام کارها بسوى ماست و مهدى ما، آخرین حجّت است. او آخرین امام معصوم، نجات بخش امّتها، آخرین نور رسالت و امامت و معمّاى پیچیده ى آفرینش است. گوارا باد آنان را که به رشته محبّت و ولایت ما چنگ زده و با محبّت ما محشورند.
نیز حضرت جواد ـ علیه السلام ـ از پدران گرامیشان آورده است که امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ فرمود:
2ـ للقائم منّا غیبة أمدها طویل کأنّی بالشیعة یجولون جولان النعم فی غیبته. یطلبون المرعى فلا یجدونه ألا فمن ثبت منهم على دینه ولم یقس قلبه لطول أمد إمامه فهو معی فی درجتی یوم القیامة (4).
براى قائم ما غیبتى بسیار طولانى است و من شیعیان را مى نگرم که در غیبت او بسان گلّه بدون شبان سرگردان دنبال چراگاهند و نمى یابند. آگاه باشید که هر کس از اینان بر دین خویش استوار باشد و بخاطر غیبت طولانى آن حضرت قلبش سخت نگردد چنین کسى با من است و در قیامت در درجه ى من. ادامه مطلب...
اولین مجموعه پیاپی تلویزیون ملی ایران، امیر ارسلان (1346) بود که در آن فرشته مهبان، پرویز صیاد، مری آپیک، سیروس افهمی، سروش، عبدالوهابی و صادق بهرامی بازی میکردند. کارگردان مجموعه، پرویز کاردان بود.
پیش از این پرویز صیاد و نصرت کریمی، برنامه های دنباله داری را که بیشتر به محاوره می گذشت با نام "حرف تو حرف و پیوند" در اواخر سال 1343 و اوایل سال 1344 در تلویزیون ایران عرضه می کردند.
آخرین خط هنرمندانه ای که در زبان پارسی پا به دائره وجود گذاشته است خط شکسته می باشد. این خط در اواسط قرن یازدهم هجری یعنی در اواخر دوره صفویه ظاهر شده و کیفیت پیدایش آن، این بود که چون خط شکسته تعلیق که در نوشتن رقعه ها و فرمانها به کار می رفت در نوشتن و خواندن دشوار بود، از قلم نستعلیق به جای شکسته تعلیق برای این کار استفاده شد. این خط همان نستعلیق است که بر اثر تند نویسی به صورت شکسته بیرون آمد و به شکسته نستعلیق مرسوم گردید.
آورده اند که برای اولین بار "مرتضی قلی خان شاملو" که از نستعلیق و تعلیق نویسان دربار "شاه سلیمان صفوی" بود ترکیبات جدیدی را از تند نویسی در خط نستعلیق به وجود آورد و به نوشتن قوسها و دوایر و اتصال آنها سرعت بیشتری بخشید که در نتیجه این دگرگونی کلمات آن اندکی خردتر گردید و بدین طریق خط شکسته نستعلیق پدیدار گشت. مرحوم "عبدالمحمد خان ایرانی" صاحب کتاب پیدایش خط و خطاطان نوشته است که در دوره صفویه مرتضی قلی خان شاملو، حاکم هرات آن را از خط نستعلیق استخراج کرده و "میرزا شفیعا هراتی" از خوشنویسان این قلم که منشی همین مرتضی قلی خان شاملو بوده آن را تکمیل کرد است. با ظهور "درویش عبدالمجید طالقانی" و روی آوردن وی به خط شکسته تحولی نوین و حیاتی تازه در نوشتن این خط به وجود آمد.