دلت را با خداوند اشنا کن*****ز غم جان خدایت را صدا کن
دل غفلت زده مانند سنگ است*****مس دل را زیاد او طلا کن
شکوه بندگی در خاکساری است*****خضوع و بندگی پیش خدا کن
تو غرق نعمت پروردگاری*****بیا و حق نعمت را ادا کن
نشان حق شناسی در نماز است*****جفا تا کی بیا قدری وفا کن
رکوعی،سجده ای،اشکی،خضوعی*****به پیش ان یکی ، قامت دوتا کن
به پیش او گشا دست نیازی*****به درگاه بلند او دعا کن
به سنگ توبه ای بشکن دلت را*****غرور و سر گرانی را رها کن
علی ز همسفر نیمه راه می گوید
علی شکایت ما را به چاه می گوید:
"بیا دلا که ز مردم به خود پناه بریم
ز دست مردم نااهل سر به چاه بریم"
چه در طبیعت ما مردمان فراهم بود
که ما شفیق نبودیم و چاه محرم بود؟
رها شدیم و گرفتار زرق و برق شدیم
میان برکه مال و منال غرق شدیم
به ما که مرد خداییم کفر چیره تر است
قلوب خلق "لیل المبیت" تیره تر است
حکیم واصل حق گفته است:"این که منم
حجاب چهره جان می شود غبار تنم" ادامه مطلب...
خود را فریب ندهید، خدا را استهزا نمیتوان کرد. زیرا که آن چه آدمی بکارد، همان را درو خواهد کرد. زیرا هر که برای جسم خود کارد، از جسم فساد را درو کند و هر که برای روح کارد، از روح حیاتی جاودان خواهد دروید. لیکن از نیکوکاری خسته نشویم زیرا که در موسم آن درو خواهیم کرد اگر که ملول نشویم. خلاصه به قدری که فرصت داریم با جمیع مردم احسان بنماییم، علیالخصوص با اهل بیت ایمان. (عهد جدید، نامه به غلاطیان، 6)
سرآغاز بسیاری از بحثها پیرامون مفهوم زمان در فلسفه، همین عبارتی است که سنتپل برای وعده به مسیحیان برگزیده است. سنتپل به مخاطبانش امید میدهد که نیکوکاری بی سرانجام نیست، آن چه را که کاشتهاند روزی درو خواهند کرد، و مؤمنان نباید از لطف پروردگار مأیوس شوند. پرسش مسیحیان مسلماً این است که در چه زمان میتوانند از کاشتههایشان بهره برند، و سنتپل میگوید «در موسم آن». ادامه مطلب...
صدای ِ سکوت ِ لحظه ها ، شنیدن نـداره
توی آسمونی که کرکسا پرواز میکنن
دیگه هیچ شاپرکی ، حس ِ پریدن نداره
دستای نجیب ِ باغچه ، خیلی وقته خالیه
از تو گلدون ، گلای کاغذی چیدن نداره
بذا باد بیاد ، تموم ِ دنیا زیر و رو بشه
قلبای آهنی که ، دیگه تپیدن نداره
خیلی وقته ، قصه ی اسب ِ سفید ، کهنه شده
وقتی که آخر ِ جادهها رسیدن ندارهنقض ِ قانون ِ آدمبزرگا جـُرمه ، عزیزم
چشاتو وا نکن ، اینجا هیچ چی دیدن نداره